علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

شیطونک عمه

سرم خیییییلی شلوغ بود ببخشید عمه....

سلام عشخم شرمنده عمه انقدر درس داشتم که فرصت نمیکردم بیام وبلاگت تا الان پیشم بودی و کلی با هم بازی کردیم انقدر خوش گذشت ..چند تا عکس ازت گرفتم قراره فردا برم چاپش کنم خیلیییییی دوست دارم خیلی ...
10 بهمن 1390

جیگرم سوپ تو بخور دیگه...

سلاااااااااااام بهترینم ..خوفی عمه؟؟علی جون امروز من و مامانی دنبالت راه میرفتیم تا تو سوپتو بخوری یه قاشق میخوردی دوباره فرار میکردی و میرفتی پی بازیت با هزار تا قربون صدقه رفتن سوپ و به خوردت دادم. الان تو بغل نشستی و با تعجب به دستام نگاه میکنی که دارم تایپ میکنم ....من فدای حرف زدنت بشم که بهم میگی( یایا) ...
6 بهمن 1390

اسم های علی جون..

علی جونم از وقتی به دنیا اومدی ما همه  یه اسم روت گزاشتیم بابا حامد از بس که دوست داره بهت میگه (جان جانان!!!!) مامان جونتم بهت میگه (قند عسل) مامانی هم میگه (فسقلی) بابا جونم (وروجک) منم میگم (شیطونک..نفسم.. عششششخم...عمرم...وجودم و....) اخ که من فدای اون چشمات بشم که وقتی نگاش میکنم پر شیطنته بچه گانس... ...
5 بهمن 1390

علی آقا توی تحریم...

سلااااام نفس عمه....این چند روز که من و بابات امتحان داشتیم تو توی تحریم بودی کم تر مییومدی پیشون خییلی خیلی خیلی خیلی دلم برات تنگ میشد که بعد از امتحان مییومدم خونتون و کلی با هات بازی میکردم تا از خستگی خوابت میبرد...خیلی دوست دارماااا گفتم بگم یادت نره؟!!!!
4 بهمن 1390

بی خوابی علی جون

سلام عزیزم  عمه .. دیشب بد جوری بی خوابی زده بود به سرت..البته هر شب بی خوابی میزنه به سرت من نمیدونم کی این خوابه تو منظم میشه. ساعت ١١ شب بود تو هنوز بیدار بودی؟!!  همش دوست داشتی بازی کنی .منم باهات بازی میکردم برات توپ مینداختم توام برام پرتش میکردی ومیخندیدی...ولی عمه جان چقدر بازی؟؟ساعت١٢:٣٠ بود ولی تو هنوز نخوابیده بودی همه داشتیم از خستگی غش میکردیم ولی تو برا خودت تو خونه میگشتی منم دنبالت مییومدم که نییوفتی...بلاخره ساعت ١:١٥ گوشه مبل خوابت برد انقدر بامزه خوابیده بودی که دلم میخواست محکم بوست کنم ...فردا هم سر ساعت٧ که مامان و بابات میرفتن سر کار بیدار شدی !!!!!اینم از وضعیت خوابه  علی اقا.. ...
3 بهمن 1390

نذری مامانی..

سلام عسلم خوفی عمه؟ امروز روز ٤٨ صفره نذری داریم عمه جون.جات خیلی خیلی خیلی خالیه.دلم برات کلی تنگ شده همه اینجان... خاله اعظم و مونا مامان حمیده تازه پارمیدا هم هست. همش سراغتو میگیره ...زودی با باشه؟
2 بهمن 1390

علی جونم رفته شمال

سلام جیگر عمه دلم برات یه ذره شده اخه رفتی شمال پیش مامان و بابا بزرگت مطمعنم که داره بهت خوش می گذره چون با خاله هات کلی بازی میکنی زودی بیا پیشم دوست دارم خی لی زیاااااد ...
1 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیطونک عمه می باشد