علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

شیطونک عمه

علی کوچولو آهنگ گوش میده ...

ااااااااااااااااخ من فدات شم وروجک....چقدر تو نازو شیطونی..... میخوام از اتفاق های امروز برات بگم...........اووووووم.........از کجا شروع کنم؟؟؟؟؟ اهان..... امروز وقتی از مدرسه اومدم خونه ...شما اومدی پیشم کلی اتیش سوزوندی الانم که راه میری کسی به  گرد پاتم نمیرسه و زودی از محل حادثه فرار میکنی....روی تختم خوابیده بودم داشتم  آهنگ گوش میدادم که مامانی صدام کرد رفتم پیش مامانی وقتی برگشتم دیدم گوشیمو گذاشتی روی گوشتو داری آهنگ گوش  میدی تازه دستتم تکون میدادی .....اااااااااخ من قربونت برم عشقم تازه دستم میزنی........ خب الام  میخوام چند تا عکس از جیگرم بزام .... . نگا چیجوری خوابیده........وای من قربو...
4 ارديبهشت 1391

عکس علی جونم وقتی خیلی کوچولو بود ...

الان گل پسرم یه پا مرد شده واسه خودش... ولی عکس کوچولوییشو میزارم که بعدا ببینه...  در اینجا شما رو شکم بابا حامد خوابت برده دلمونم نمییومد بلندت کنیم بیچاره بابات تا زمانی که بیدار شدی همین جوری دراز کشیده بود راستی عکس تولدتم میزارم ولی چون تو دوربینه.. دوربینم الان دست بابایی اته نمیشه... ...
27 فروردين 1391

عکس علی آقا در همایش علی اصغر...

اخ خدا من چقد این علی رو دوست دارم همه توجه کنن این اقا که میبینید عشق بنده است در لباس علی اصغر ...من این عکسو ازت نگرفتم گلم ..اخه رفته بودم ازمون مامان دوستم لطف کردو اومد از تو عکس گرفت دستشم درد نکنه چه لحظه هایی رو شکار کرده .... ...
27 اسفند 1390

داغون شدن کامپیوتر عمه ...

سلااااااام به بهترین برادر زاده ی دنیا...خوفی عمه جون؟؟ ببخشید چند روز نیومدم وبلاگت اخه ویروسا حمله کرده بودن به کامپیوترم  ( ) منم که بلد نبودم درستش کنم باید صبر میکردم تا بابا جونت بیاد درستش کنه الانم خدارو شکر درست شده ... چند روز دیگه تولدته میشی ١ ساله اگه شمال نری حتما برات تولد میگیریم.......... ...
27 اسفند 1390

غلت زدن جیییییگرم ...

 اخی من فدات بشم خوشگلم...این عکس و بنده از شما گرفته ام  تازه یاد گرفته بودی غلت بزنی فکر کن یه گوشه میخوابدی کناره مبل پیدات میکردیم خیلی غلت میزدی البته الانم همین طوری هستی ...
10 اسفند 1390

عکس گل پسرم...

 تو رو خدا نگاه کنید چه نازه من میگم عاشقشم بخاطر اینه دیگه  فدات شه عمه الاهی دیشب شام خونتون بودیم عمو هادی هم بود.انقدر شیطونی کردی که نگو از دیوار راست بالا میرفتی...دوست داشتی همش باهام بازی کنی ولی من درس داشتم برا همین میرفتم تو اتاق و درو می بستم که درس بخونم تو مییومدی پشت درو با اون مشت های کوچولوت میزدی به در منم که دلم نمی یومد... درو باز میکردمو بغلت میکردم خلاصه نذاشتی من درس بخونم و مجبور شدم تا ٢ بیدار باشم...... ...
8 اسفند 1390

علی و شیطنتاش ...

ااااااااااااااااخ خدا از کمر اوفتادم اخه عمه یکم بشین بازی کن بخدا بازی خوبه ها..از بس بغلت کردم کمرم درد گرفته اخه دلمم نمییاد بغلت نکنم تازه هیچی هم درس نخوندم فردا میرم مدرسه یه صفر کله گنده میگیرم بعد همه دعوام میکنن  ولی اشکال نداره من با همه ی این شیطنتات دوست دارم.... ...
4 اسفند 1390

عکس نفسم ...

     سلام عشخم ...این عکس 2 ماهگیته که برای اولین بار لبخند زدی الاهی من فدای لبخندت بشم الانم تو بغلمی و با هزار تا درد سر دارم تایپ میکنم ...
4 اسفند 1390

بلاخره سرما خوردگی گل پسرم خوب شد...

سلام نفسم خوفی عمه؟؟؟خدا رو شکر حالت خیلی بهتر شده دیگه تب نداری الکی هم بهونه نمیگیری الان نم خونتونی چون خاله ات اومده پیشت میدونم که داره بهت کلی خوش میگذره نگرانم نیستنم که تنهایی حوصله ات سر میره...تازه از مدرسه اومدم جیگرم  خیلی خسته ام ایشالا امسالم تموم میشه و عمه ات میشه دانشجو .... دوست دارم خییییلی زیاد ...
26 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیطونک عمه می باشد