1 ساله شدن علی آقا ...
تولد...تولد ...تولدت مبارک...مبارک...مبارک..تولدت مبارک.....
.ااخ من فدات شم که 1 ساله شدی یادم رفت راستی عیدت مبارک درواقع عید همه ی کسایی که این
پست و میخونن مبارک ایشالا سال خوبی برای همشتون باشه...اول یه معذرت خواهی از علی جونم
بکنم که عمه اش نتونست روز تولدش بیاد وبلاگش بعد جریان این نبودم و می گم....علی جون این عمه
ی عاشقتو ببخش...خب...وقتی تحویل سال شد همه اومدن خونه ما..علی جون تو هم اومدی بابایی
بهت عیدی داد...یه لباس خوشگلم پوشیده بودی....انقد ناز شده بودی که حد نداشت...بعدشم رفتیم
خونه ی مامان حمیده (مادر بزرگ من) شبشم برای گل پسرم تولد گرفتیم اخه قرار بود فردا بره
شمال...یه کیک خوشگل خرگوش برات گرفته بودیم با دیدنش انقد خوشحال شدی خونه رو هم برات
تزیین کرده بودم با عمه هانیه و من انقد رقصیدی که شب از خستگی بیهوش شدی ... الانم رفتی
شمال دلم یه هو برات تنگ شد ای روزگار.... بعدش من و بابایی و مامانی و عمه هانیه و عمو
هادی و زن عمو رفتیم مشهد جات خالی انقد خوب بود اونجا ر وقت یه بچه میدیدم یاد تو میوفتادم .......دوست دارم شیطونکنم............