علی و واکسن 18 ماهگی ....
اااااااااااااااالاهی من فدات بشم ............امروز صبح رفتی واکسن زدی این واکسن میگن خیلی سخته
مامانی و مامان مطهره با بابایی بردنت ولی بابا حامد اومد دنبال من و منم با خودش اورد که بیام خونه شم
وقتی دیدم انقد گریه میکنی دلم بد جور گرفت طاقت نیاوردمو اشک منم در اومد اخه چرا قطره شو درست
نمیکنن که شما کوچولو ها انقدر اذیت نشید هااااااااااااان؟؟؟؟؟؟؟؟ الاهی بمیرم که تو اوج گریه مامانو بابا تو
صدا میکردی الانم خونتونم و دارم برات مینویسم شما هم داری بازی میکنی.....فکر نکنم درد داشته بازی
دردش بغدا شروع میشه.......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی